عشق بی معنی
جیک جیک جدایی
سلام دوستان
چه خبر خوبین؟ من که okام!
...وقتی که بن بست غربت سایه سارقفسم بود ...
...زیر رگبارمصیبت بی کسی تنهاکسم بود...
...میرسد روزی که بی من روزهارا سر کنی ...
...میرسد روزی که مرگ عشق را باور کنی...
...میرسدروزی که تنها در کنار عکس من ...
...نامه های کهنه ام رامو به مو از برکنی...
...دیدی اخرش نموندی منو تا جنون کشوندی...
...دلی که دادم دستت اخرش زدی شکوندی...
به چشم خسته ی من اسمون از سنگ شده....
لعنت به این تنهایی دلم برات تنگ شده....
کاش بودی تا دلم تنها نبود تا اسیر غصه ی فردا نبود....
کاش بودی تا فقط باور کنی بی تو هرگز زندگی زیبا نبود....
.... یه شب بهم گفت ای مهربون....
..... من می مونم تو هم بمون....
....گفتش بهم ای با وفا...
.... یادت نره این عهدمون....
....حالا کجا رفت اون بی وفا...
... یکی داشت و یکی نداشت...
....داغ یک عشق قدیمو....
مرگ ان نيست كه در قبر سياه دفن شوم.....
مرگ ان است كه از خاطر تو با همه ي خاطره ها محو شوم.....
....شهر خاموش دلم رو....
.... اومدی تازه کردی....
.... تو پراوازه کردی.....
باهم رهسپار راه دردیم...
با هم لحظه ها را گریه کردیم...
ما در صدایی بی صدایی گریه بودیم...
ما از عبور تلخ لحظه قصه ساختیم...
شاید در این راه اگر با هم بمانیم...
وقت رسیدن شعر خوشبختی بخوانیم...
... اونی که داشت تو بودی اونی که تورو نداشت من...
... یکی خواست و یکی نخواست...
...اونی که خواست تو بودی و اونی که بی تو بودن رو نخواست من...
... یکی اورد و یکی نیاورد...
...اونی که اورد تو بودی و اونی که به جز تو به هیچ کسی ایمان نیاورد من...
... یکی موندو یکی نموند...
...اونی که موند تو بودی اونی که بدون تو نمی تونست بمونه من...
... یکی رفت و یکی نرفت...
...اونی که رفت تو بودی اونی که به خاطر تو تو قلب هیچ کسی نرفت من....
من اين جا بس دلم تنگ است...
وهر سازي كه مي بينم بد اهنگ است...
بيا ره توشه برداريم قدم در راه بي برگشت بگذاريم...
ببينيم اسمان هر كجا ايا همين رنگ است...
شاخه ها پژمرده است
سنگها افسرده است...
روي ناله غم نياميخته بارنگ غروب...
اي تراود زلبم قصه سرد
دلم افسرده در اين تنگ غروب...
مراصدبار از خود برانی
دوستت دارم
به زندان خیانت هم کشانی
دوستت دارم
چه سود از مهر ورزیدن
چه حاصل از وفا کردن
مرا گر لایق بدانی یا ندانی
دوستت دارم
...دلم در بند دلدار است جز او عشقی نمی خواهم...
...تمنای از او دارم جز عشق چیزی نمی خواهم...
... من از دریای عشق او فقط یک قطره می خواهم...
یه عمری همه دنیارو گشتم...
به دنبال یه عشق صادقونه...
یه عشقی که بسازه دل رو از ما...
بشه تنها چراغ توی خونه...
یه عمری پی عشق بی هوس دویدم...
به دنبال یه عشق بی بهونه...
یه عشقی که بشه مرهم زخمام...
نشه بد تر نمک رو زخم کهنه...
ان چنان رنجی که دنیا بر دل ما می کند ...
بردل هر کس کند ترک دنیا می کند ...
به دل می گویم فردا ترک دنیا میکنم...
چون که فردا رسد با دیدنت امروز و فردا میکنم.
...نه از خاکم نه از بادم نه در بندم نه ازادم
...نه ان لیلی تر از مجنون نه شیرینم نه فرهادم
...فقط مثل تو غمگینم فقط مثل تو دل تنگم
...اگر ابی تر از ابم اگر همزاد مهتابم
...بدونه تو چه بی رنگم بدونه تو چه بی تابم
ادامه مطلب
...من که ميدانم شبي عمرم به پايان مي رسد...
...نوبت خاموشي من سهل واسان مي رسد...
...من که مي دانم که تا سرگرم بزم و مستي ام...
...مرگ ويرانگر چه بي رحم وشتابان مي رسد...
...من که مي دانم به دنيا اعتباري نيست...
...بين مرگ و ادمي قول و قراري نيست...
...من که مي دانم اجل ناخوانده وبيدادگر...
...سرزده مي ايد و راه فراري نيست...
...پس چرا ،پس چرا عاشق نباشم...
ادامه مطلب
میشه تو چشمای تو گم شدو مرد..میشه دریارو به بغض توسپرد
...برای عاشقی عشقمو دادم.
...خیال کردم فقط عشقه که میمونه.
...ولی جای تمومه اون همه عشق.
...واسم موندش فقط.بغض شبونه.
...برای عاشقی ما کم نزاشتیم.
...خدا هم خودش اینو خوب میدونه .
...با این که دلم رو همه شکستن .
...میخونم بازم هنوزم عاشقونه.
...میخونم با خودم دیگه بریدم.
...دیگه به اخر جاده رسیدم.
ادامه مطلب
![ke6%20%2816%29[1].gif](http://img4up.com/up2/54714369661112574800.gif)
اسمان ان شب کمی اشفته بود ماه غمگین بود و گویا خفته بود
سایه بود و خالی از مهتاب شب من اسیر غم در ان گرداب شب
دل ز نوش غم چو مستان گشته بود بغض من بشکست ان شب ناگهان
از صدای ساز بی وقت شبان
راز من بر هر کسی شد اشکار ان شب از بس بود این دل بی قرار
باز لیلی راه را گم کرده بود بهر هر مجنون تبسم کرده بود
باز باید عاشقی بی می شوم باز یک بازیجه دست نی شوم
سینه ام را وقف سوز نی کنم بهر این دل ناله و هی هی کنم
بخت بد دگر برایم رو شده پشت هم غم ها که تو در تو شده
عشق با او برگ پایانی نداشت خشک چشمم زره بارانی نداشت
این خراب اباد دل اباد بود کوه ویران برد با فرهاد بود
عشق بر هر کس سرایت کرده است از جدایی ها روایت کرده است
حاصلش تنها فقط رسوا شدن نا گهانی غرق در غم ها شدن
من ندانستم دو چشمم کور بود خواب و رویایی سراسر شور بود
در خیالی خام همچون حور بود اشنایم بود و لیکن دور بود
صورتم بهرش پر از چین گشته است یارم از کدامین گشته است
با خیالش صبح را شب میکنم شب به شب از دوریش تب میکنم
تب به من حال رهایی می دهد نوشداروی جدایی می دهد
رقص اشک واه بر چشم ترم رقص شبنم های تب بر پیکرم
از جدایی پاکوبی می کنند بهر این دل کار خوبی می کنند
سوز دل از اتشش فریاد شد سر نوشتم بدتر از فرهاد شد
باتوام فرهاد شیرینت چه شد ارزوی پاک دیدنت چه شد
باز کوه بیستون در انتظار مرگ شیرین حیله دشمن تبار
هان ای مجنون چرا اینگونه ای بر خیزید از خواب گران
باز مستی سردهید ای عاشقان در خیالم با که میگویم سخن
ای دل مجنون چه می خواهی زمن
لیلی و مجنون فقط افسانه بود اه مجنون این دل دیوانه بود
بعداز این بر او نیم عاشقتبار نیست با این بیستون ها هیچ کار
کاش میدانستم این را بیشتر هر که عشقش بیش دردش بیشتر
ادامه مطلب
Power By:
LoxBlog.Com |